khordou ( خردو همان ریز است.)

جواتی، مگه نگفته که نه مذاکره و نه جنگ! پس این آقاهه چی می‌گه:

کتاب داستان واره‌‌‌ای است از محمود دولت آبادی، نویسندۀ نام آشنا و بزرگ ایران زمین که آثار ماندگاری هم چون کلیدر، اوسنۀ بابا سبحان، جای خالی سلوج و روزگار سپری شدۀ مردم سالخورده و ... دارد. این اثر توسط نشر چشمه روانه بازار شده است. در آن کلمات و جمله‌ها به از دور فخامت ادبی و صلابت وشیوایی نثری که از ایشان سراغ داریم؛ در کاربردی بی رمق کنار هم چیده شده اند. گویا نویسنده به تکلیف این قصه را به رشته تحریر کشیده است. بده و بستانی که برخواننده پوشیده است. این نکته را در جریان روایتش واگویه و اعتراف می‌کند.

صفدر جون، این خانومه چی می‌گه؟!

-جواتی ببین این آقا داره هذیون می‌گه:

رئیس کل گمرک افزود: «سهم صادرات 65.5 میلیون تن به ارزش 18.2 میلیارد دلار بوده که نسبت به مدت مشابه سال 98 به لحاظ وزنی 17.5 درصد و به لحاظ ارزشی 23 درصد کاهش دارد.»تسنیم11/8/99

-ملیحه جون، اوغور به خیر! چیه چادر چاقچور کردی؟

-عباس آقا، شوما که اهل کمالاتی. این خبر یعنی چی؟

گویند خلیفه‌‌ی اموی، مروان بن حَکَم، چون به خلافت رسیدی؛ والی خویش به نیشابور گسیل داشتی. وی آدینه روز به نیشابور رسیدی و در دم به مسجد جامع شهر در شدی. خلقی به نماز پیشین بودندی. پس از ادای جماعت، وی به منبر شدی و گفتی :

-مَش‌هاشم. این حرفای رییس مجلس شنیدی؟

به نظر می‌رسد؛ سردمداران رژیم در انفعال و سردرگمی‌به سر می‌رسند. نشانه‌های اکنون به منصۀ ظهور رسیده است. از عدم کارایی بورس با اینکه تمامی‌هم و غم دولت برای جذب نقدینگی سرگردان جامعه به کار گرفته شده بود؛ تا سرگیجه و نابسامانی بازار ارز و هم چنین، در معرض ورشکستگی بانک‌ها که دولت را مجبور به افزایش نرخ سود سپرده‌های مردم می‌کند. اکنون با این تصمیم شتابزده که امکان تحققش در حد صفر است.